English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2963 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sending state U کشور اعزام کننده پرسنل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dispatch route U جاده تحت کنترل خودی درزمان مشخص مسیر اعزام پرسنل
dispatcher U اعزام کننده
dispatcher U اعزام کننده امکانات
combined staff U ستاد مختلط ستاد متشکل از پرسنل نظامی چند کشور در عملیات
registrant U پرسنل ثبت نام کننده
consul U نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
consuls U نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
operating strenght U پرسنل حاضر به خدمت پرسنل موجود یکان
commitment board U هیئت بررسی وضع پرسنل شرکت کننده در رزم کمیته تشخیص سلامت فکری افرادجنگی
donner country U کشور کمک کننده
staffing guide U کتاب راهنمای پرسنل ستاد یاکتاب راهنمای انتخاب وتشکیل پرسنل ستادی
producers U شخص یا شرکت یا کشور تولید کننده
producer U شخص یا شرکت یا کشور تولید کننده
admision rate U میزان اعزام به بهداری نواخت سالیانه اعزام به بهداری
republic U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
gold import point U حالتی است که کشور خریداری کننده کالابه جای ارز یا پول
bureau of naval personnel U اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
releasing officer U افسر مسئول ترخیص کالاها افسر ترخیص کننده پرسنل
Burundi U کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession U تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
extraditing U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
provincialism U اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
innocent passage U مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
nonaligned U کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
despatching U اعزام
despatches U اعزام
dispatched U اعزام
dispatch U اعزام
send out U اعزام
dispatches U اعزام
despatched U اعزام
dispatching U اعزام
dispatched U اعزام داشتن
dispatched U اعزام کردن
despatched U اعزام داشتن
despatched U اعزام کردن
dispatches U اعزام داشتن
dispatched U اعزام یکانها
dispatches U اعزام کردن
send out U اعزام کردن
dispatches U اعزام یکانها
dispatch U اعزام یکانها
detach U اعزام کردن
despatching U اعزام یکانها
send U اعزام داشتن
sending U اعزام داشتن
despatching U اعزام کردن
despatching U اعزام داشتن
sends U اعزام داشتن
dispatch U اعزام داشتن
dispatch U اعزام کردن
despatched U اعزام یکانها
detaches U اعزام کردن
despatches U اعزام داشتن
despatches U اعزام کردن
detaching U اعزام کردن
despatches U اعزام یکانها
unattached U اعزام نشده
embassage U اعزام سفیر
dispateh U اعزام کردن
to send away U اعزام داشتن
to tell off U اعزام کردن
afforcement U اعزام نیروی امداد
transfer station U محل اعزام افراد
reception station U دفترسربازگیری و اعزام به یکانها
commit U اعزام داشتن برای
to send upon an e U به سفارت اعزام کردن
commits U اعزام داشتن برای
committed U اعزام داشتن برای
committing U اعزام داشتن برای
he was sent to england U به انگلیس اعزام کردند
despatch U ارسال کردن اعزام
sick slip U برگ اعزام به بیمارستان
personnel U پرسنل
staffed U پرسنل
staffs U پرسنل
staff U پرسنل
delegation U اعزام نماینده هیات نمایندگی
delegations U اعزام نماینده هیات نمایندگی
dispatchment U ارسال [اعزام] [گسیل] [فرستادن ]
complementing U پرسنل سازمانی
permanent party U پرسنل دایمی
trooped U پرسنل دار
adjutant general U دایره پرسنل
complements U پرسنل سازمانی
complemented U پرسنل سازمانی
troop U پرسنل دار
intransit strenth U پرسنل سیال
shipmate U پرسنل هم ناو
trooping U پرسنل دار
complement U پرسنل سازمانی
ship's company U پرسنل ناو
all hands U کلیه پرسنل
crewing U پرسنل ناو
cadre U پرسنل پیمانی
crewed U پرسنل ناو
crew U پرسنل ناو
operating personnel U پرسنل فعال
turout U تجمع پرسنل
personnel officer U افسر پرسنل
cadres U پرسنل پیمانی
operations personal U پرسنل عملیات
crews U پرسنل ناو
service number U شماره خدمتی پرسنل
quarters U محل اسایشگاه پرسنل
turout U جمع شدن پرسنل
ration method U روش تغذیه پرسنل
staff U پرسنل ستاد ستادی
staffed U پرسنل ستاد ستادی
evacuees U پرسنل تخلیه شده
staffs U پرسنل ستاد ستادی
carreer personnel U پرسنل کادر ثابت
regulars U پرسنل کادر منظم
regular U پرسنل کادر منظم
evacuee U پرسنل تخلیه شده
military pay order U لیست حقوقی پرسنل
lag rate U میزان کسری پرسنل
nonoperating strength U پرسنل غیر فعال
manpower cieling U سطح استعداد پرسنل
station complement U پرسنل خدماتی پایگاه
station complement U پرسنل ثابت یک پایگاه
proceed time U زمان انتقال پرسنل
administrative acceptees U پرسنل پذیرفته شده
probationers U زندانی مشروطی که برای کار اعزام میشود
probationer U زندانی مشروطی که برای کار اعزام میشود
The convicts are being sent to concentration camps . U محکومین به اردوگاههای کار اجباری اعزام می شوند
country cover diagram U دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
blind U بدون دید مستقیم پرسنل
release denial U جلوگیری از ترخیص پرسنل یاکالا
blinded U بدون دید مستقیم پرسنل
overhead personnel U پرسنل اضافی یا اضافه برسازمان
debarkation net U تور پیاده شدن پرسنل
airmen U پرسنل نیروی هوایی هوانورد
debarkation net U پل تخلیه پرسنل ازکشتی به ساحل
airman U پرسنل نیروی هوایی هوانورد
safeguards U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
blinds U بدون دید مستقیم پرسنل
retrofit action U بهبودسازی وسایل وتجهیزات و پرسنل
replacement factor U ضریب جایگزینی پرسنل ووسایل
safeguarded U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
enlisted personnel U پرسنل سرباز و درجه دار
battlefield evacuation U تخلیه پرسنل اسیب دیده
safeguard U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarding U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
transport area U منطقه حمل و نقل پرسنل
reimbursable personnel U پرسنل حقوق بگیر نظامی
military pay order U جدول تغییرات حقوقی پرسنل
administrative acceptees U پرسنل قبول شده از نظر اداری
air tropping U ترابری هوایی غیر تاکتیکی پرسنل
army deposit fund U سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
conus residents U پرسنل ارتشی مقیم قاره امریکا
station bill U لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل
reception station U پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
contact party U گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
constructive school credit U بورس تحصیلی برای پرسنل شایسته نظامی
quarantined U اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
quarantines U اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
quarantine U اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
quarantining U اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
stages U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
escape line U مسیر نجات پرسنل درگیر در عملیات پنهانی وچریکی
triage U سیستم ارزیابی خدمات پزشکی و نیازهای درمانی پرسنل
regulating station U پست تنظیم حرکات و عبور ومرور پرسنل و خودروها
rest and recuperation U عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
stage U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
manning level U درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
rail loading U سوار کردن بار یا پرسنل روی درزینهای راه اهن
staged crews U پرسنل هوایی یا دریایی مستقر درپایگاههای مسیر ناو یاهواپیما
manning the rail U گماردن پرسنل به دور ناو یاوسیله برای انجام تشریفات
blockhouse U ساختمان محکمی نزدیک سکوی پرتاب برای محافظت پرسنل
bareboat charter U ضمانت نامه تضمین حرکت کشتی و پرداخت مخارج پرسنل ان
salvage group U تیم نجات پرسنل و افراد غرق شده گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
technical escort U پرسنل فنی متخصصی که همراه یک وسیله برای نصب یا اموزش یا کار انداختن ان حرکت می کنند
deploying U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploy U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploys U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
staging U سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
transit area U منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
staging area U منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
leave area U منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
active status U وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
complemented U استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complements U استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complement U استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
service records U سوابق خدمتی پرسنل خلاصه وضعیت خدمتی
manning table U جدول تعیین مشاغل جدول وفایف پرسنل
complementing U استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
air force personnel with the army U پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
holdees U پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
replacement demand U نیازمندیهای جایگزینی تقاضای جایگزینی پرسنل
Recent search history Forum search
2Some of my translations are missing !
1WHAT IS THE MEANING OF HANANEH
1where is capital of iran
1confinement factor
1The present situation in Afghanistan is quite problematic. The country has very little in the way of existing infrastructure, and no real prospects for economic growth aside from the illegal drug trad
1معنی lead lag compensator
4express, overexpression
1بدین وسیله از شما صمیمانه دعوت به عمل می آید، تا در برنامه ی که به مناسبت سپاس گذاری و قدر شناسی از مساعدت های مالی کشور جاپان، که از جانب اداره محلی بامیان برنامه ریزی گردیده است، شرکت ورزیده ممنون
1The generator is maintaining its terminal voltage at 1.0 p.u. under voltage regulator action.
2پن مرطوب کننده
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com